کلمات بیانی هستند برای به گردش در آوردن احوالاتِ کهنه ی ذهنمان.
از زمانی که پا در این عرصه نهاده ام، نقش کلمات در زندگی ام هم تغییر کرده است. حالا می دانم که هر کدام از آنها یک ماموریت دارند که ما با بکار گرفتن آنها در جملات و یا در سخنانمان، این ماموریت را به انجام می رسانیم.
حتا اگر اهلِ نوشتن نیستی باز هم کلمات نقش مهمی را در زندگی ات ایفا می کنند.
نقش کلمات در زندگی
زمانی که می خواهی از کسی چیزی درخواست کنی و یا می خواهی از عشقی که در دورنت زبانه کشیده برای معشوقت حرف به میان آوری، دل تنگت با کلمات می تواند به راحتی راه به سویِ آزادی بیابد، دلخوری هایت با کلمات به راحتی به دل خوشی بدل می شوند.
آنقدر این نقش بسیار است که اگر بخواهم برایت از آن بگویم باز هم نمی توانم حق آن را ادا کنم.
حتا، در این لحظه که می خواهم کلمه را تحسین کنم باز هم اوست که به من یاری می رساند. پس کلمات نقشِ بسزایی در تحسین کردنِ افرادِ مهمِ زندگیمان نیز دارند.
آیا به نقش کلمات در زندگی پی برده ای؟
به نظرت دنیا بدونِ کلمات چطور می توانست خودش را به رخ بکشد.
اگر تو نیز به دنبال کلماتی هستی که حال و احوالِ درونت را به روشنی نشان دهی، پس از اهمیت و نقش کلمات در زندگی با خبر هستی.
حقِ کلمه
حقی که کلمات بر گردنِ ما نهاده اند، حقِ به حقیست. حتا این بار هم به ما در حرفه ای تر شدن یاری می رساند.
تنها کاری که ما باید انجام دهیم این است که کمی با آنها آشنا شویم.
استفاده و کاربرد هر کدام از آنها را دقیق تر بر رسی کنیم.
کلمات را به جا و به موقع بیان کنیم.
از معانی آنها با خبر شویم.
مترادف ها و متضاد های آنها را به خوبی بشناسیم.
اگر کلمه ای را نمی شناسیم، آن را به کار نبریم.
دایره واژگان خود را گسترش دهیم.
معادلِ کلمات فارسی در زبان عربی را بیابیم.
( کتاب فرهنگ واژه های سره، می تواند چراغی برایمان باشد)
معنی کلمه در ویکی واژه
مجموعه حروفی که یک واحد را تشکیل دهند در دستور زبان فارسی.
معمولاً کلمه را به نه بخش تقسیم کنند: اسم، صفت، عدد، کنایه، فعل، قید، حرف اضافه، حرف ربط، صوت.
حالیا امروز می خواهم برایت از کلمه ای که مرا به وجود آورده سخن به میان آورم.
نگارش
به گردش در آمدن احوالات ذهن است. احوالاتی که سالیان سال است در دورنمان خاک خورده اند و با تکان دادنِ انگشتانمان، می توانیم دستی به سر و روی خاک خورده آنها بکشیم.
این کلمه، در روزهای ابتدای زندگی ام رنگ و بویی دیگر داشت.
در آن روزها این کلمه من را به یاد معلم و خودکاری که اگر درست کلمات را به جا نمی آوردم به انگشانم پناه می آورد و این پناه آوردنش باعث زخمی شدن انگشتانم می شد، می انداخت.
این را هم اضافه کنم که بعد از آشنا شدن با خودِ واقعی این کلمه، دیگر خودکار و جای مانده اش در بین انگشتانم از ذهنم خارج شد.
و حالا نگارش مرا به گردش در می آورد.
و این تکرار ها هستند که مرا به خودم باز می گردانند.
کلمه ی این روزهای تو چیست؟
در کامنت این پست برایم از کلمه ات بگو.