هوش هیجانی چیست؟
قبل از آغاز کردنِ مقاله ام از تو می پرسم،
به نظرت هوش هیجانی چیست؟
تا به حال در باره آن چیزی شنیده ای؟
یکی از دوستانم معتقد است، برای رسیدن به شادمانی، باید به کنترلِ خوی هیجانی رسید.
ذهن ما از بخش های مختلفی تشکیل شده است. هر کدام به نوعی در رسیدن به هوش هیجانی به ما مدد می رسانند.
قبل از هر جیزی باید معنای هوش را بدانیم.
می خواهم برای معنی کردن آن از دری دیگر وارد شوم و آن را به تو نشان دهم.
تا به حال شده کاری رابه ثمر رسانده باشی و به تو بگویند تو جقدر باهوشی؟
یا اینکه مسئله ای سخت را حل کرده ای و به تو گفته باشند تو چقدر باهوشی؟
ممکن است در میانِ افردای که راه حل هایی را پیشنهاد کرده اند برای برطرف کردنِ مشکلی راه حل اتو از همه بهتر بوده و بعد به تو گفته باشند باهوش هستی.
ویا ممکن است، در زمانی که در تنگنا بوده باشی حرکتی و یا کاری کرده باشی که دیگران تو را باهوش خطاب کنند.
در این جا و با مثال هایی که آوردیم این را متوجه شدیم، کسی که نسبت به دیگری در موقعیتی بر تری دارد باهوش خطاب می شود.
ولی اگر بخواهیم دقیق تر به آن نگاه کنیم. این است که هر کسی در یک موقعیت هوش خود را نشان داده.
کسی که با موقعیتی آشنا باشد خیلی راحت تر می تواند هوش خودش را نشان دهد.
پس به این نتیجه می رسیم که هیچ کدام از ما بدون هوش نیستم. کسی که در زمانِ نیاز بتواند از هشیاریش به درستی بهر گیری کند را باید باهوش بداینم.
ممکن است کسی که در حل مسائل ریاضی خبرِ باشد و باهوش خوانده شده باشد ولی در کارهای خانه نتواند کاری را به ثمر برساند و بی هوش به نظر آید.
او با مسائل ریاضی آشنا بوده و توانسته آن را به درستی حل کند پس هوش خودش را به درستی به کار برده و توانسته آن را به حلِ مناسبِ خود برساند؛ اما در کارهایِ خانه اش چون آشنایی چندانی نداشته نتوانسته به درستی از هوشش در آن مسئله استفاده کند.
پس به این نتیجه خواهیم رسیدکه او بی هوش نیست.
فقط در بعضی موارد او بهتر عمل می کند و در دیگر موارد هم اگر با آن آشنا شود می تواند به عملکر بهتر نیز برسد.
هیجان نیز بنا بر افراد و عادت های مختلقی که دارند متفاوت است.
در هر موقعیتی هر انسانی از خودش یک نوع هیچان را به نمایش می گذارد. به صورت کلی عملکرد ها یکسان نیست.
برای من پر هیجان ترین کار پریدن از ارتفاع است. ممکن است برای کسی که هزاران بار آن مسیر را پریده باشد هیجانش با من به یک میزان برابر نباشد.
عاشق در اولین قرار با معشوقش هیجانِ بالایی دارد. این هیجان ممکن است کاری با او کند که نتواند بر خورد مناسبی را از خود به نمایش بگذارد.
ولی در قرار های بعدی این هیجانات کم تر و قابلِ کنترل تر می شود. چون دیگر او با آن موقعیت آشنایی پیدا کرده است.
عده ای نیز هستند که در زمانِ مشکلات مالی هیجاناتشان بالا می گیرد.
پدرِ یکی از دوستانم که تا سن پنچاه سالگی شغل کارمندی را در پیش گرفته بود، بنا بر پیشنهاد یکی از دوستانش که در کارِ معاملات املاک بود، خانه اش را فروخت و با آن مقداری طلا خرید.
او شنیده بود که طلا بالا میرود. هیجان او آنقدر بالا رفته بود که بعد از شنیدن پایین آمدنِ قیمت طلا، سکته کرد و یک طرف بدنش از کار افتاد.
او نا آشنا بود با بازار و به همین دلیل نتوانست هیجانش را کنترل کند. دوست او نیز به همان میزان پول گذاشته بود ولی او سکته نکرد. چون او از چم و خمِ کار اطلاع داشت. توانست خودش را به سرعت سرپا کند؛ اما پدرِ دوستم تا آخرِ عمرش در رخت خواب ماند.
حالیا به راحتی می توانیم به پاسخ پرسشِ بالا دست یابیم.
هوش هیجانی چیست؟
حالا نظر تو چیست؟
کسی که هوش هیجانی بالایی دارد، با موقعیت های مختلفی آشنا شده است. علاوه بر موقعیت ها با ویژگی های درونی خود نیز آشنا شده است و می تواند در موقعیت های حساسِ زندگی اش، هیجاناتش را به کنترل خودش در آورد.
شخصی که به هوش هیجان رسیده است بهتر می تواند راه کاری برای موقعیت ها ی خطیر زندگی خود بدهد.
از این رو او شاد تر است از کسی که نمی تواند کنترل خوی هیجانی خود را حتا در موقعیت های عادی به دست گیرد.
او با کوچک ترین اتفاقی از هم می پاشد و باز گشت او دیگر به آسانی امکان پذیر نیست. اما شدنیست. اگر او بخواهد و کاری برای رسیدن به آن هوشِ هیجانی انجام دهد رسیدن بهرآن برایش امکان پذیر خواهد شد.
در آخر،
برای دست یابی به هر آنچه که می تواند از ما انسان شاد تر بسازد تنها باید دست به کار شد. همه چیز از خودِ ما آغاز می شود.
شادی از زمانی که ما شروع به شناخت خود کنیم واردِ زندگیمان می شود.