تحول در زندگی با آشنایی تو با خودت

چراغ راه

چراغ راه

چراغ راهی که اگر در دست داشته باشی میتوانی تمام اهداف نیمه کاره ات را تمام کنی.
بعضی آن را هدف می خوانند بعضی دیگر آن را رسالت شخصی. من آن را در این مقاله کوتاه چراغ راه می خوانم.

 

چراغ راه

خودت را در دلِ جاده ای تاریک تصور کن.
سیاهی جاده را در آغوش کشیده است. تنها چند قدم جلوترت را می توانی ببینی. تیر برق هایی در آن اطراف هستند، اما همه آنها خراب شده اند.
سرت را به طرف آسمان بلند می کنی و به تنها منبع نوری که توانسته یک شعاع آن طرف تر خودش را روشن کند می نگری. نا امید می شوی.

به جاده ای که انتهایش مشخص نیست چشم می دوزی. ترسی در دلت روشن می شود. و همان ترس مانع تو می شود برای رفتن به دلِ آن جاده ی ناشناس.

در دلِ آن تاریکی چه چیزی بیشتر از همه برای تو لازم است؟
درست است نورِ چراغ. حتا نور دهی آن چراغ هم برایت چندان اهمیتی ندارد، همین که منبع نوری در دست داشته باشی، برایت یک دنیا می ارزد. حالا می خواهد آن منبع نور یک شمع باشد یا یک چراغ قوی چند هزار واتی.
مهم این است که آن چراغ راه را به تو نشان دهد.
برای رسیدن به اهدافمان هم به همین شکل است. ما در جاده ای ناشناخته گام نهاده ایم. جاده ای که هیچ شناختی از آن نداریم و اگر چراغی در دست داشته باشیم می توانستیم راحت تر به راه خود ادامه دهیم.

مشخص کردنِ چرایی راه

چرایی راه ما را به آن منبع نور می رساند. منبع نوری که ما را تا انتهای راه همراهی می کند. اگر این منبع نور قوی باشد، حتا باد هم نمی تواند آن را خاموش کند.

همه ما کار هایی بسیاری را آغازیده ایم که در همان ابتدای راه آن را نیمه کاره رها کرده ایم. هدف هایی که اگر آنها را دنبال می کردیم، به تمام آرزوهای خاک خوره دلمان می رسیدیم.

در زندگی هر کدام از ما اول هفته ها، اول ماه ها، اول سالهای بسیاری وجود دارد که هنوز از راه نرسیده اند.

که اگر از راه برسند ما به تمام آن چه که می خواهیم خواهیم رسید.
قول های زیادی در گرو همین نرسیدن ها به سر منزل مقصود نرسیده اند.
به نظر شما یک جای کار نمی لنگد؟
وقت آن رسیده است که تمام اهداف نیمه کاره مان را از نو آغاز کنیم.

راه حلی برای پیدا کردنِ چراغ راه

دفتر و قلمی بردارید و از چرایی راهتان بنویسید.

چرا می خواهم نویسنده شوم؟
چرا می خواهم نقاش شوم؟
چرا می خواهم نقاد شوم؟
چرا می خواهم بنا شوم؟
چرا می خواهم چغال شوم؟
چرا می خواهم بیشتر کتاب بخوانم؟
چرا می خواهم کم تر در فضای مجازی حضور داشته باشم؟
چرا می خواهم عادت های مخربم را ترک کنم؟
چرا می خواهم رژیم غذایی ام را رعایت کنم؟
چرا می خواهم فارغ التحصیل شوم؟
چرا می خواهم کنکور دهم؟
چرا می خواهم استعداد هایم را شکوفا کنم؟
و هزاران چرایی دیگر.

این را هم اضافه کنم که چرایی راهِ هرکسی با دیگری متفاوت است. حتا اگر اهداف یکی باشد.
حواست باشد که این چرایی آنقدر قوی باشد که بتواند راه را برای تو نورانی کند.
زمانی که چراغ راهت را روشن کنی، دیگر به سمت خاموشی نمی روی.

دیگر هیچ چیز تو را تهدید نمی کند.

باری چراغ راهت همراه توست. حتا اگر در میانه ی راه خسته هم شوی، باز هم نور راه را نشانت میدهد و تور ا برای رفتن و رسیدن به مقصد نهایی راهنمایی می کند.

همه ی ما برای ادامه دادن به دلیلی برای رفتن نیازمندیم.
این چراغ راه برای ما دلیلی برای رفتن می شود.
تمام موانع را از سر راه ما بر می دارد. پس اگر تا کنون این چراغ را روشن نکرده ای، همین حالا این چراغ راه را برای خود روشن کن، تا راهِ رسیدن به اهدافت برایت ملموس تر و روشن تر شود.

چراغ راه

چراغت اگر روشن شود، دیگر رند کردن روزها و ماه ها و سالها از سرت بیرون می رود. بعد از آن دیگر لحظه هایت را در می یابی و به اهدافت لباس عمل می پوشانی.

آن زمان است که فاصله حرف تا عمل برای تو کوتاه می شود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

به اشتراک بگذار
پست های مرتبط
جنبش رد پای نشانه
تربیت می شویم برای روان شدن زندگی به واسطه اعتماد به نیروی هدایت گر
شکر گزاری عمیق
با تمرکز بر یک نعمت
قلب نعمات