تحول در زندگی با آشنایی تو با خودت

باز باران…

باران…

 عالمی بودنت را نظاره گر است!

چه در خود نهفته داری؟

که هر رهگذری را محصور خودت کرده ای

ورای آمدنت که برکت آفرین است،

بودنت قلبمان را  لرزانده رفیق…

بــــاران!

زمینی ها تو را به این نام می شناسند.

اما شکوهت را نمی‌توان در کلمه ای محصور کرد

شروع که می‌کنی بر کلّی می باری

سخاوتمندانه و بی منت…

در هر قطره ات دریا معنا می شود

می باری و می شویی

برخوردت با زمین کف زنان رقص هستی را شکوهمندتر کرده…

می بینی؟؟ 

زمین، عطر خاک می سازد در تو

درخت، جانی دوباره را ذخیره ساز می شود

هر چه بوده، بوده با تو پاک می‌شود

همه چیز از نو،

بعدِ تو، 

هوا آرام و پاک با اکسیژنی دست اول محیا می شود برای بودن هر چه موجود است

باران

سکوتی عظیم در نگاه باریدنت پیداست، باران

چه بی صدا و بی توقع می باری

توجه نمی‌خواهی و همین،

زمینی ها را مجذوب تو کرده

تو نه قضاوت میکنی

نه مقایسه

و نه حتی سرزنش

تفاوت برایت بی معناست

تو می باری، بر هر آنچه هست

تو بودن را موظفی…

می باری، بی توقع… 

می‌رقصی در بودن

در این لحظه

عجله بر رسیدن به زمین؟ابداً

این فاصله تجربه ای متفاوت است برایت 

 تکرار ناشدنی و مقدس…

و بعد زندگی را در بعدی دیگر می آغازی

تو…

منی، به شکل باران

 

دیدگاهتان را بنویسید

به اشتراک بگذار
پست های مرتبط

آسمان بودگی

ای کاش می شد آسمان بودگی را رها می کردم. مثلا زمین بودگی را امتحان می کردم. ولی هیچ فرقی نمی کند. زمین هم به

ادامه مطلب »

رژیم گفتار

رژیم گفتار برای موفقیت به هر دوی آنها نیازمندی: جسم و ذهنت را می گویم. کنار هم قرار گرفتن این دو واژه، اتفاقی نیست. در

ادامه مطلب »
جنبش رد پای نشانه
تربیت می شویم برای روان شدن زندگی به واسطه اعتماد به نیروی هدایت گر
شکر گزاری عمیق
با تمرکز بر یک نعمت
قلب نعمات