قانون جذب چیست؟
قبل از رفتن به بحث اصلی می خواهم تو را دعوت به خواندن مقاله ی زیر کنم.
آهن ربا چیست؟
آهنربا به هر مادهای گفته میشود که قادر به جذب آهن و تولید یک میدان مغناطیسی خارج از خود باشد. در پایان قرن نوزدهم همه عناصر شناخته شده و بسیاری از ترکیبات آنها از نظر خاصیت مغناطیسی مورد آزمایش و بررسی قرار گرفتند و مشخص شد که همه آنها دارای خاصیت مغناطیسی هستند.
بیشتر این عناصر دارای
خاصیت دیامغناطیس بودند ویژگی که سبب میشود تا یک نیروی دافعه ضعیف در هر دو قطب آهنربا مشاهده شود. برخی از مواد مانند کروم از خود خاصیت پارامغناطیسی نشان دادند زیرا با نزدیک کردن آنها به یک آهنربا مغناطشی ضعیف در آنها القا میشد که این مغناطش با حذف آهنربا از بین میرود. فقط سه عنصر آهن، نیکل و کبالت خاصیت فرومغناطیس را نشان دادند به این معنا که دارای خاصیت مغناطیسی دائمی بودند.
در نهایت
باید گفت آهنرباها اجسامی هستند که میدانهای مغناطیسی تولید میکنند و فلزاتی مانند آهن، نیکل و کبالت را جذب میکنند. خطوط نیروی میدان مغناطیسی از قطب شمال این آهنرباها خارج شده و به قطب جنوب آن وارد میشوند. آهنرباهای دائمی یا سخت دائماً میدان مغناطیسی خود را ایجاد می کنند. آهنرباهای موقت یا نرم در حالی که در یک میدان مغناطیسی هستند و مدت کوتاهی پس از خروج از میدان ، میدان های مغناطیسی تولید می کنند. آهنرباهای الکتریکی فقط زمانی که برق از طریق سیم پیچ آنها عبور میکند میدان های مغناطیسی تولید میکنند.
قبل از نتیجه گیری ات از تو میخواهم دوباره صبوری به خرج دهی و تا پایان این متن همراه من باشی.
امروز برایت از آهنربا گفتم تا بتوانم بهتر تو را با این مسئله آشنا کنم.
حال چرا با آهنربا شروع کردم؟
راحت ترین راه برای پذیریش قانون جذب این است که خود را مانند یک آهنربا تصور کنید.
جمله ایست که از دل ویدئوی مستند راز کشف کردم. عده ای بر این عقیده اند که قانون جذب کشک است و خیلی راحت آن را با آش نوش جان می کنند.
اگر توهم از آن دسته ای، پس باید به تو بگویم که همان قانون جذب تو را حالا به اینجا کشانده. پس بدون هیچ قضاوتی تا پایان این مقاله همراه من باش.
قانون جذب چیست؟
از مطلب اصلیمان دور نشویم، هر آنچه که به آن فکر کنی، به سمت تو می آید. تو نیز مانند همان آهنربایی.
اگر به بدی فکر کنی بدی به سراغت می آید و اگر به خوبی فکر کنی قطعن خوبی به سراغت می آید. تمام اتفاقات اطراف ما، حاصل افکار ما هستند.
بگذار مثالی از زندگی خودم برایت بیاورم.
تو را به خواندن خاطره ای کوتاه از فاطمه در یک ظهر گرم زمستانی دعوت می کنم.
سر ظهر بود که به خیابان اصلی خانمان رسیدم. همان لحظه با خود فکر کردم که چقدر عجیب است، این همه مدت رانندگی کرده ام اما مانند دیگر دوستانم ماشین را نه به جایی مالیده ام نه تصادفی کرده ام. کمی به خود مغرور شدم.
با خیال راحت و همان حس غرور وارد پارکینگ شدم. ماشین را خاموش کردم. همین که تمامی وسائل را از ماشین خارج کردم به خود آمدم و دیدم که ماشین به طرف عقب با سرعت حرکت می کند.
خودم را کنار کشیدم.
خودم آسیب ندیدم اما ماشین دچار آسیب جدی شد. دستی ماشین را نخوابانده بودم. همه چیز در کمتر از چند دقیقه اتفاق افتاد. همان جا اندکی به خود مهلت دادم و همان لحظه بود که به یاد فکری که چند دقیقه پیش کرده بودم افتادم.
من آن اتفاق را جذب کرده بودم. خودم خواسته بودم که تصادف برایم رخ دهد. پس هیچ شکایتی هم از آن اتفاق نداشتم.
افکارم، دقایق زندگی ام را خلق کرده بودم، پس دیگر کسی را مقصر هیچ اتفاقی نمی دانستم و همان جا بود که مسئولیت افکار خود را به عهده گرفتم.
بعد از داستان من، حالا داستان آرتورشوارتزنگر سلبریتی مشهور را بخوان. اگر میخواهی اطلاعات دقیق تری از او کسب کنی، تنها کافیست بر روی نامش ضربه ای بزنی.( برات لینک گذاشتم)
زمانی که بسیار جوان بودم، همیشه خود را با چیز هایی که می خواستم داشته باشم تصور میکردم و شاید به نوعی خیال پردازی می کردم و نکته جالب در این میان این است که هیچ گاه شک و تردیدی در رابطه با اتفاق افتادن این افکار نداشتم.
ذهن انسان عجیب و خارق العاده است. زمانی که قصد داشتم در یکی از تورنمنت های بسیار مهم شرکت کنم و به عنوان مستر یونیورس دست پیدا نمایم، قبل از رسیدن به این عنوان طوری قدم برداشته و حاضر می شدم که انگار واقعا به این عنوان دست پیدا کرده ام، در واقع همیشه در ارتباط با کسب این عنوان به افراد دیگر می گویم این عنوان از قبل مال من بود چرا که قبل از تورنمنت در ذهن خود آن را، از آن خود می دانستم و بار ها و بار ها در ذهن خود در آن تورنمنت به قهرمانی دست پیدا کرده بودم.
همین اتفاق برای بازیگری من نیز افتاد به گونه ای که همیشه با خود تصور می کردم که در شغل بازیگری نیز به یک بازیگر بسیار ثروتمند تبدیل خواهم شد، این افکار را شبانه روز در ذهن خود تکرار می کردم تا بالاخره توانستم این افکار را به واقعیت تبدیل کرده و طعم لذت بخش موفقیت را باری دیگر بچشم. شما زمانی که به آرزو ها و رویاهای خود فکر می کنید و خود را با آن ها تصور می نمایید با گذشت زمان به یک سری منابع و انرژی هایی دست پیدا می کنید که شما را به طرف آن افکار و رویا ها پیش می برند.
هنوز هم بر این عقیده ای که دیگران عامل نرسیدن به هدف هایت هستند؟
هنوز هم با خود فکر می کنی اگر در خانواده ای دیگر متولد می شدی همه چیز زیبا تر می شد؟همین حالا با خود تصمیم بگیر که تمام فکر هایی که مانع تو شده اند را از میان برداری. همین حالا. آن را به دقیقه یا ساعت و یا حتا روز بعد موکول نکن.
برایم از داستان هایت در این مورد بنویس.